نوشته اصلی توسط
nfs
سلام .با پسری که خیلی وقته دوستش دارم قراره ازدواج کنم درواقع یکی دو هفته ی دیگه برنامه عقدمونه و یه مقدار تفاوت های فرهنگی بین خانواده هامون وجود داره و در کل خانواده ی من از ته دل راضی به وصلت نیستند بخاطر همون تفاوتهای فرهنگی و مذهبی البته مادوتا همه چیزو با چشم باز پذیرفتیم و باهم ب توافق رسیدیم تا زندگی کنیم اما مادرمن شدیدا اهل دخالت در زندگی دختر و داماد هستن و تمایل شدید دارند که زندگیمو از همین ابتدا کنترل کنن و من نمیخوام این اجازه رو بدم ب همین دلیل رو مسئله ی وام تاکید داشتن که باید برای خرید جهیزیه بهشون بدم من مقابلشون ایستادم و گفتم اون وام رو خودم نیاز دارم و اونا شروع کردن ب حرفای زشت زدن درمورد خودم و پسری که قراره باهاش ازدواج کنم و خانواده ی اون پسر. ایشونم حرفاشون و ناسزاهاشونو شنید و شدیدا ناراحت شد حالا میگن بعد عقد باید کلا خانوادمو کنار بذارم و دیگه رفت و امدی نداشته باشیم منم انقدر مادرم اذیت کرده به نامزدم قول دادم که بعد عقد همینکارو کنم ولی از طرفی دوس دارم راهی باشه که به خانوادم بفهمونم نباید ب زندگی من کاری داشته باشن و بتونم بقیه اعضای خانوادمو ببینم چون میدونم همه اینا بخاطر وجود مادرمه دوست دارم ب مادرم بفهمونم کارش اشتباهه و باید من و زندگیمو رها کنه تا بتونم گاهی باهاشون رفت و امد کنم ولی نامزدم دیگه شدیدا از مادرم و پدرم متنفره بخاطر کارها و حرفای زشتی که زدن نمیدونم چجوری باید این شرایط رو کنترل کنم یا باید برای همیشه ترکشون کنم یا بهشون یاد بدم که دخالت نکنن از طرفی ب نامزدم قول دادم ترکشون کنم. لطفا بگید تو این شرایط چه کاری درسته؟